امام حسین در نگاه دکتر شریعتی2
عجبا که روشنفکران یعنی شیعیان علی و حتی خویشاوندان علی و نزدیکان اهل بیت که همه چیز برایشان روشن است و بنی هاشم نیز، در پاسخ این پرسش که اکنون چه باید کرد؟ همه از یک کنار میگویند:
“هیچ کار!”
چون هرکاری نتیجهاش شکست است.
چون نمیتوان. قصهی مشت و درفش است. با دست خالی جلوی نیزه و تیغ و شمشیر رفتن، وظیفهی شرعی که نیست، بلکه اشکال هم دارد. آدم، مسئول و مواخذه میشود.
“و لاتلقوا بایدیکم الا التهکه”
جهادی که سرنوشتش شکست و مرگ حتمی است، انتحار است. به سود کفر و ظلم است. فایدهای ندارد. به جای آن اگر بنشینی آرام بگیری و به تربیت مردم و تعلیم قرآن و تبلیغ احکام و نقل احادیث پیغمبر مشغول شوی مفیدتر است.
میبینیم که همه: درباریان و مقدسان و دانشمندان و حتی شیعیان، اکنون یعنی در سال ۶۰هجری، همه باهم در پاسخ این “پرسش عصر” همآوازند و بیاستثنا فتوای همه این است: “نه!!”
و در این میان تنها یک مرد، آن هم یک مرد تنها، فتوا میدهد که: “آری!” یعنی چه آری؟
یعنی در عجز مطلق، در ضعف مطلق، یک انسان آگاه و آزاد که ایمان دارد. در عصر سیاهی و سکوت، در برابر غصب و جور باز هم مسئولیت جهاد دارد.
علی شریعتی
از کتاب حسین وارث آدم