دموکراسی
در دیدگاه کلاسیک دو الگوی کلی برای دموکراسی مشاهده میشود: الگوی مشارکت و الگوی نمایندگی. الگوی مشارکت که سابقه تاریخی آن به زندگی سیاسی در آتن (از 800 تا 500 ق.م) بر میگردد، بر این اندیشه بنا شده است که مردم باید بهصورت همهجانبه درروند تصمیمگیری جمعی دخالت کنند. در این اندیشه، دموکراسی آموزشی برای شهروندان است. مناصب دولتی برای همه شهروندان قابلدسترس است و همواره دستبهدست میشود. الگوی مشارکت در وضعیت آرمانی خود، تنها در اجتماعات همگن و کوچک امکانپذیر است. الگوی دموکراسی نمایندگی، بر این اندیشه بنا شده است که مردم باید از طریق رأیگیری و با انتخاب نمایندگان خود درروند تصمیمگیری جمعی دخالت کنند و هر نماینده باید ازلحاظ نظری خواستهای رأیدهندگان را در نظر داشته باشد. در این الگو دخالت شهروندان در سیاست بسیار کمتر از الگوی پیشین است. بهویژه آنکه همواره در تعریف حدود جامعۀ رأیدهندگان محدودیتهایی در نظر گرفته میشود. دموکراسی نمایندگی در جوامع بزرگتر نیز قابل تحقق است و اختلال چندانی در زندگی روزمره مردم ایجاد نمیکند. (وینسنت،1371، 122-180)
لیبرالیسم کلاسیک
از نتایج اندیشه مشروطیت میتوان به لیبرالیسم کلاسیک اشاره کرد (وینسنت، 1371: 122-180)؛ ایدئولوژی سیاسی که مدافع آزادی مدنی و دولت محدود است که تحت حاکمیت قانون فعالیت میکند. در اقتصاد مدافع لسه –فر است و از سرمایهداری و اقتصاد بازار حمایت میکند. به نظر برخی از اندیشمندان لیبرالیسم کلاسیک در پیدایش سیستم اداری بوروکراتیک مؤثر بوده است.