نظام های سیاسی
نظام سیاسی زیرمجموعه از نظام اجتماعی است که زندگی سیاسی در آن جریان دارد و شامل نهادهای رسمی و نهادهای دیگر فعالیتهای سیاسی است.
نظام سیاسی، یکی از زیرمجموعههای نظامهای اجتماعی است که زندگی سیاسی درون آن جریان دارد، مفهوم نظام سیاسی، رهیافتی است جدید در شناخت پدیدههای سیاسی و دربرگیرنده نهتنها نهادهای سیای رسمی، بلکه همه انواع فعالیت سیاسی در جامعه است. نظام سیاسی تعبیری است که متأثر از نظریه نظامها به دولت اطلاق میشود و رد عین حال، مؤلفههایی را برای تعریف مفهوم دولت به همراه خود میآورد. مفهوم نظام سیاسی و نیز نظریه نظام سیاسی، مباحثی متأخر هستند. در علوم اجتماعی مفهوم نظام ابتدا در مورد مردمشناسی بهکاربرده شده است در علم سیاسی، ایستون و الموند در پرورش نظریه نظام نقشآفرین بودهاند (عبدالرحیم، 1386)
مفهوم نظام سیاسی، به تحلیل ساختاری – کارکردی در نظریات سیاسی جدید منجر شده است و علم سیاست، برخی مفاهیم بنیادی این نظریه را دریافت کرده است. در نظریه کارکردگرایی ساختاری که به تحلیل مبتنی بر نظام متکی است، ساختارهای اجتماعی با توجه به کارکردها و تأثیرات و روابط آن ساختارها بر یکدیگر موردبررسی قرار میگیرند و کارکردهای ساختار نظام سیاسی روی اجزای دیگر خودش و روی اجرای نظام اجتماعی موردبررسی قرار میگیرد. (همان)
فرهنگ سیاسی یکی از مؤثرترین عامل در تفاوت نظامهای سیاسی و روشهای حاکمیتی است. در تعریفی فرهنگ سیاسی در هر جامعه را میتوان مجموعه از عوامل و عناصر مختلفی دانست که در طول تاریخ مردم هر جامعه با آن سروکار داشته و دارند ازجمله مهمترین این عناصر عبارتاند از مجموعه خاطرات و یادمانهایی که مردم در اذهان خوددارند، روش و شیوهای که انواع مختلف روابط و مناسبات شخصی خود را بر اساس آن شکل داده و پیریزی میکنند، اعتقادات، ارزشها و باورها و هنجارهایی که درباره نظام سیاسی دارند، نقشی که در نظام سیاسی بر عهده میگیرند و نحوه نگرش آنان به شأن و جایگاهشان در نظام سیاسی و... تمام این عناصر دستبهدست هم داده و فرهنگ سیاسی یک جامعه را میسازد. (معتمدی، 1384)
در تعریف دیگری فرهنگ سیاسی، به معنای ارزشها، نگرشها و جهتگیریها، افسانه و باورهایی است که مردم در مورد سیاستها و حکومتها و خصوصاً در مورد مشروعیت حکومت و رابطه شأن با دولت دارند (فقیهی، داناییفرد، 1385: 31)
همچنین میتوان فرهنگ سیاسی را مجموعهای از باورها، بینشها، پیشفرضها، علایق و رفتارهای یک ملت نسبت به امور سیاسی نظیر حکومت، قدرت، رابطه ملت و حکومت، روابط خارجی، امنیت و نظامی دانست (حافظ نیا، 1381: 116)
فرهنگ سیای، مفهومی معطوف به اثرگذاریهای متقابل فرهنگ و سیایت است. به تعبیری، نظام کنش و واکنش افراد را نسبت به پدیدههای سیاسی شکل میدهد.5 گابریل آلموند اولین استفاده ر از اصطلاح فرهنگ سیسی در علم سیاست انجام داده است و فرهنگ سیاسی را الگوی ایست از سمتگیریها فردی نسبت به سیاست در میان اعضا یک نظام معرفی میکند 6. اندیشمندان دیگر مثل بال فرهنگ سیاسی را ایستارها، اعتقادات، شور و احساس و ارزشهای جامعه مرتبط با نظام سیاسی مسائل سیاسی میداند و پارسونز فرهنگ سیاسی را در پیوند باهدفهای سیاسی میبیند. بعضی دیگر نیز مانند رأس فرهنگ سیاسی را در پیوند مستقیم با نظام سیاسی تعریف میکنند و معتقد هستند «فرهنگ سیاسی یک کشو عبارتاند است ایستار ها مشخصه جمعیت آن نسبت به ویژگیهای عدم نظامهای سیاسی- اجتماعی که درون مرزهای آن وجود دارد. سرشت رژیم، تعریف شایدها نشاید های حکومت و نقش مارکت ها ی فردی و اباع حکومت». بر اساس این تعاریف میتوان نتیجهگیری کرد که کشورهای گوناگون بر اساس نوع فرهنگ نظام سیاسی خود را شکل میدهند و بر همین مبنا روابط بین نهادهای رسمی و غیررسمی شکل میگیرد که خود سبب اختلاف در نظامها و دیدگاههای حکومتداری است. (بشریه، 1388: 85)
طبقهای مختلفی از انواع نظامهای سیاسی وجود دارد، بنا بر اهداف سیای و اجتماعی حکومتهای مختلف، اولویتها، کارکردها و نهاد و ساختار هاف بسته به ماهیت خود و بسته به محیط پیرامونی میتوانند با کارکردهایی پنهان و یا ضمنی هماره باشند که کمتر مورد وجه قرار میگیرد. (همان)