برای این که بتوانیم خط مشی را تعریف نموده و تمامی
زوایای علم خط مشی را مرود بررسی قرار بدهیم بهتری دیدم از چندی تعریف استفاده کنم
تا بتوانم شما را بهتر با این علم و
زوایای پیدا و نهان آن آشنا سازم.
دکتر
الوانی برا ی تعریف خط مشی در کتاب تصمیم گیری و تعیین خط مشی می گوید ، خط مشی
عبارت است از تصمیم ها و سیاست هایی که به وسیله مراجع مختلف بخش عمومی از قبیل
مجلس ، دولت ، قوه قضاییه که نماینده حفظ منافع عمومی هستند اتخاذ می گردد .
در این تعریف که آقای الوانی ارایه داده اند می
توان به وضوح درک کرد که تمامی تصماتی که سه قوه می گیرند را خط مشی می نامند که
این تصمیمات باید ویژگی داشته باشند و از این
ویژگی رعایت منافع شهروندان است . اما این
تعریف کامل نمی باشد چون بسیاری از عوامل را نادیده گرفته است که در ادامه با مطرح
کردن تعاریف از دیگر دانشمندان می توان به
تعریف جامع تری از خط مشی رسید اما نکته ای که توجه را جلب می کند این است که درکتر
الوانی تاکید می نماید تصمیم هایی که سران قوا می گیرند را خط مشی می گویند و عملا
قلمرو خط مشی را تعیین می کند که این تصمیمات توسط ارکان سه قوه گرفته می شد .
البته افراد و گروه های دیگری نیز در تصمیم گیری دخالت دارند که در مجالی دیگر در
باره این افراد و گروه ها ی سخن به میان خواهد امد
بوچهولز در تعریفی سلسله اقدامات هدف دار که به وسیله یک فرد یا
گروهی از افراد که قدرت و مشروعیت خط مسی گذاری را دارند [ سران سه قوه ] جهت
مقابله با مشکل عمومی شکل می گیرد
در این تعریف علاوه برمشخصات و ویژگی ها ی تعریف که توسط دکتر
الوانی ارایه گرید به نکته مهمی اشاره می
کند ، بوچ لز خط مشی را جهت مقابله و پاسخی به مشکلات عمومی درک شده مطرح می کند ،
پس می توان گفت خط مشی ها جوابی به مسایلی هستند که توسط خط مشی گذاران درک می
شوند اما این که چه مسئله ای در حال حاضر مهم است این بستگی به عوامل متعددی دارند
که انشاالله در آینده به این موضوع نیز اشاره خواهد شد
در تعریف دیگری از از ویکرز خط مشی های عمومی
سیاست هایی هستند که برای هماهنگی و انسجام هدف های نظام موجود در جامعه اعمال می
شود و بازتابی است از ارزشهایی که جامعه و دولت بدان پایبند هستند .
در این تعریف می توان به تاثیر ارزشها بر تصمیماتی
که حاکمیت می گیرد پی برد ، در جامعه ی لیبرال مانند امریکا خط مشی و تصمیمات دولت
بر اساس تفکر لیبرالیستی می باشد و دولت تصمیماتی می گیرد که حقوق افراد را رعایت
کند و تامین کننده منافع فردی می باشد ، می توان گفت دولت نمی تواند تصمیمی بگیرد که
مخالف منافع فردی باشد و اگر تصمیمی بگیرد با مخالفت گروه ها جریان ها سیاسی و
اجتماعی قرار می گیرد . اما در جوامع
تمامیت گرا مانند چین ، کره شمالی و ... که دولت ها تاکیدشان بر جامعه است نیز
تصمیمات به گونه ای دیگر است ، دولت باید منافع عامه را مورد توجه قرار بگیرد .
باید توجه نمود که در خط مشی ها می توان فرهنگ
جامعه ، نظام اقتصادی و اولویت های مورد قبول جمعه را پیدا نمود . به طور مثال در
کشوری مانند ایران با توجه به فرهنگ اسلامی حاکم، ارزشها و اعتقادات مردم اجرای خط
مشی هایی مخالف این ارزش ها مانند به
رسمیت شناختن حقوق همجنسبازان ، استفاده از ماهواره ، حضور بانوان در استادیم ها
و... با مخالفت هایی مواجه می شود
نکته ی دیگری که در خط مشی ها باید به ان توجه
نمود این است که خط مشی ممکن است در بستر قوانین باشد و یا نباشد ، پس لزوما دولت
ها از طریق قوانین ،اعمال به تعیین خط مشی نمی نمایند . دولت ها می توانند از طریق رفتار ، جهت گیری های
( به طور مثال محکوم کردن حادثه تروریستی یازدهم سپتامبر توسط دولت آقای خاتمی)
بخش نامه ها و توصیه نامه ها ، نشان ها ی شجاعت و افتخار و... به تعیین و اعمال خط
مشی بپردازند .
در تعریفی جالب از آقای توماس دای ، « هر آنچه
دولتی انتخاب می کند انجام بدهد یا انجام ندهد است » . بسیاری از دولت ها انتخاب
می کنند که در باره مسایل هیچ صحبت و تصمیم نگیرند به طور مثال دولت ایالات متحده
تصمیم می گیرد که در مسایل فلسطین و اسرائیل و کشتار های صورت گرفته در اعتراضات
به رسمیت شناختن قدس به پایتختی اسراییل هیچ اظهار نظری انجام ندهد، یا به طور
مثال در سال های گذشته دولت ایران تصمیم گرفت که درباره کشتار مسلمانان چینی توسط
دولت چین هیچ اظهار نظری انجام ندهد . درمثال
دیگری می توان به اقدامات دولت ایران برای خط مشی حمایت از کالای ایرانی اشاره کرد
، طبق فرمان حضرت آیت الله خامنه ای باید از کالا و خدمات ایرانی حمایت می شد ولی
ما در رسانه ها مشاهده کردیم که شرکت های دولتی حتی ملزومات اداری خود را از خارج
وارد می نماید که با واکنش هایی روبه رو شد و بسیاری از این قبیل تصمیم ها که قطعا
خودتا می توانید پیدا کنید .
جیمز اندرسون خط مشی را این گونه تعریف می نماید
: خط مشی مجموعه اقداماتی است هدفمدار که به وسیله یک بازیگر و یا مجموعه ای
بازیگران برای برخورد با مشکل یا مسئله مورد توجه در نظر کرفته می شود .
در این تعریف آقای اندرسون به نکته ای اشاره می
کند که آن نکته بازیگران می باشد ، او عقیده دارد که خط مشی به وسیله مجموعه از
بازیگران صورت می گیرد و صرفا سران سه قوه تنها تصمیم گیران عرصه خط مشی نیستند .
پس می توان با جمع بندی این تعاریف عنوان نمود
که:
خط مشی پاسخی به مشکلات عمومی جامعه که درک شده
است و سران سه قوه ( در کشور های دارای تفکیک قوا) با کمک گرفتن از طرق مختلف از
گروه ها و افراد مختلف به ان مشکل با توجه به ارزش ها ی جامعه و حاکم بر جامعه است